ولایت فقیہ در قرآن

ساخت وبلاگ

ولایت فقیه در قرآن


تقریبا 200 آیات بالواسطہ یا بلا واسطہ حکومت کے بارے

برای اثبات ولایت مطلقه فقیه از قرآن باید مسائل زیر را از قرآن به دست آورد:

1ـ اصل حکومت و ولایت در اسلام.
اگر دین و سیاست جدا ہیں تو قرآن میں سینکڑوں آیات نکالنی پڑیں گی جیسا کہ بعض لوگوں نے نکالی بھی ہیں مشرف و ہندی شیعہ مرتد ۔۔۔

ابھی فرض کریں زمان پیغمبر۔ ایک لشکر کو نبی بھیجتے ہیں کسی کی قیادت میں تو کیا اس اطاعت واجب ؟ تو غیبت میں بھی عقل ۔۔۔۔ کہ ان نبی یا امام معصوم کے نزدیک ترین ہستی کو ۔۔۔۔
2ـ اطلاق ولایت.

3ـ شرایط حاکم: یعنی اسلام و ایمان، عدالت و آگاهی به اسلام (فقاهت) و کفایت.

1ـ اصل حکومت و ولایت در اسلام
لزوم حکومت در هر جامعه ای از بدیهیات است و نیازی به دلیل ندارد در این جا فقط به آیاتی که ولایت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام را ثابت می کند اشاره می کنیم.

« النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ـ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. » (احزاب/6) پس اگر تصمیمی درباره ی آنان گرفت اطاعت از آن بر مردم لازم است.

هنگامى كه فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد حركت براى جنگ تبوك صادر شد، بعضى گفتند: ما بايد از والدين خود اجازه بگيريم. اين جمله نازل شد كه‌ «النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنِينَ

النّاس‌ مسلطون‌ ‌علي‌ اموالهم‌ و انفسهم‌»

والذّى نفسى بيده لا يؤمن احدكم حتّى اكون احَبَّ اليه من نفسه و ماله و ولده والناس اجمعين

الست‌ اولي‌ بالمؤمنين‌ ‌من‌ انفسهم‌ قالوا بلي‌ ‌ يا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ ‌فقال‌ ‌من‌ كنت‌ موليه‌ فهذا ‌علي‌ مولاه‌»


ثعلبی در این‌باره می‌نویسد:
فشاع ذلک وطار فی البلاد، فبلغ ذلک الحارث بن النعمان القهری، فاتی رسول اللّه علی ناقة له حتی اتی الابطح فنزل عن ناقة. فقال: یا محمد امرتنا عن اللّه ان نشهد ان لا اله الاّ اللّه وانّک رسول اللّه فقبلناه منک، وامرتنا ان نصلی خمساً. وبالزکات، . وبالحج، فقبلناه وامرتنا ان نصلی شهراً فقبلناه منک. ثم لم ترض بهذا حتی رفعت بضبعی ابن عمک تفضّلته علینا وقلت: من کنت مولاه فعلی مولاه، فهذ شیء منک‌ام من اللّه تعالی.
فقال: «والذی لا الاّ اللّه هو هذا من اللّه» فولّی الحرث بن النعمان یدیر راحلته وهو یقول: اللّهمّ ان کان ما یقع له حقاً فامطر علینا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب الیم، فما وصل الیها حتی رماه اللّه به حجر فسقط علی‌هامشیه وخرج من دُبره فقتله وانزل اللّه.
حلبی که دلالت کلمه «اولی» در خطبه غدیر ر ا در معنای ولایت پذیرفته و در این‌باره می‌نویسد:
وهذا اقوی ما تمسکت به الشیعة والامامیة والرافضة علی ان علیا کرم الله وجهه اولی بالامامة من کل احد وقالوا هذا نص صریح علی خلافته سمعه ثلاثون صحابیا وشهدوا بهقالوا فلعلی علیهم من الولاء ما کان له (علیه‌السّلام) بدلیل قوله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الست اولی بکم وهذا حدیث صحیح ورد باسانید صحاح وحسان ولا التفات لمن قدح فی صحته کابی داودوابی حاتم الرازی وقول بعضهم ان زیادة اللهم وال من والاه الی آخره موضوعة مردود فقد ورد ذلک من طرق صحح الذهبی کثیرًا.

۳.۱.۲.۶ - ابومحمد تستری


معنای کلمه «اولی» به ولایت و تدبیر به گونه‌ای روشن است که تستری (متوفای ۲۳۳هـ) در ذیل این آیه می‌نویسد:
من لم یر نفسه فی ملک الرسول صلی الله علیه وسلم، ولم یر ولایة الرسول صلی الله علیه وسلم فی جمیع الاحواللم یذق حلاوة سنته بحال، لان النبی صلی الله علیه وسلم هو اولی بالمؤمنین، والنبی صلی الله علیه وسلم یقول: «لا یؤمن احدکم حتی اکون احب الیه من نفسه وماله وولده والناس اجمعین».

صاحب مجمع البیان از قول کلبى گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله مسلمین را با یکدیگر برادر قرار داد و این برادرى میان هر دو نفر مسلمان بوده و وقتى یکى از آن دو می‌مرد. دیگرى از او ارث مى برد و به خانواده متوفى چیزى نمی‌رسید تا این که این آیه نازل شد و موضوع ارث بردن با قرابت و خویشاوندى گردید (چنان که در آیه 75 سوره انفال صفحات 399 و 400 ذکر شده است). صاحب کشف الاسرار گوید: سبب نزول این آیه چنین است که در موقع جنگ تبوک فرمان بیرون آمدن مردم براى جنگ از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر شد. عده اى نزد پیامبر آمده و گفتند: یا رسول اللّه اجازه بده نزد پدران و مادران خود برویم و اجازه بگیریم سپس این آیه آمد. در تفسیر برهان از محمد بن یعقوب کلینى بعد از پنج واسطه از عبدالرحیم بن روح القصیر و او از امام باقر علیه‌السلام روایت کند که راجع به این آیه فرمود: درباره امارت و زمامدارى نازل گردیده که به اولاد امام حسین علیه‌السلام کشانیده و سپرده شده است سپس فرمود: ما به این امارت از دیگران از مهاجرین و انصار اولى و برتر مى باشیم سپس سؤال کردم یابن رسول اللّه آیا براى اولاد جعفر بن ابى‌طالب در این امارت بهره و نصیبى هست؟ فرمود: نه، سپس پرسیدم از براى اولاد عباس در این امارت نصیبى هست؟ فرمود: نه، سپس یکایک از اولاد بنى عبدالمطلب را نام بردم. فرمود: نه، در این میان فراموش کرده بودم که از اولاد امام حسن علیه‌السلام نامى ببرم پس از آن که یادم آمد. پرسیدم: آیا از براى اولاد امام حسن علیه‌السلام از این امارت بهره اى هست؟ فرمود: اى عبدالرحیم از اولاد رسول خدا صلی الله علیه و آله کسى غیر از ما در این امارت واقعى نصیب و بهره اى ندارد و باز در همان تفسیر از ابن بابویه و او بعد از شش واسطه از ثابت الثمالى او از على بن الحسین علیه‌السلام و ایشان از پدر بزرگوارش حسین بن على علیه‌السلام و ایشان نیز از پدر بزرگوارش على بن ابى‌طالب علیه‌السلام روایت نموده که فرمود: این آیه و نیز آیه 28 سوره زخرف «وَ جَعَلَها کلِمَةً باقِیةً فِی عَقِبِهِ» درباره ما نازل گردیده است، و همچنین در تفسیر برهان محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از عبدالرحمن بن روح القصیر او از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده و گوید: از امام درباره نزول آیه «و اولوالارحام بعضهم اولى ببعض فی کتاب اللَّه من المهاجرین والانصار» پرسیدند. فرمود: درباره اولاد امام حسین علیه‌السلام نازل شده سپس گوید: من گفتم یابن رسول اللّه این آیه درباره فرائض (ارث) نازل شده است. فرمود: نه، بلکه درباره امارت و زمامدارى امور دینى نازل شده است. و نیز در تفسیر على بن ابراهیم چنین وارد شده که آیه «وَ أُولُواالْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ» درباره امامت نازل شده است

« وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یکونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِم ـ هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد» (احزاب/36)
طبرانى در تفسیر خود از قتاده روایت کرده و گوید وقتى رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست زینب را از براى زید خواستگارى کند. نزد او کس فرستاد زینب پنداشت که پیامبر او را از براى خودش می‌خواهد لذا خوشحال شد ولى وقتى فهمید از براى زید می‌خواهد، امتناع ورزید و سپس راضى شد ۔

روح اسلام تسلیم ہے۔

ولایت بمعنی حکومت
اولی بالمؤمنین در قرآن و غدیر
حارث بن نعمان فہری کا رد عمل
شاعر غدیر کے اشعار
والی در نہج البلاغہ
طارق جمیل

بنى الاسلام على خمسة اشياء، على الصلوة والزكوة والحج و الصوم و الولايه، قال زرارة فقلت واىّ شىء من ذلك افضل؟ فقال: الولاية افضل، لانها مفتاحهنّ و الوالى هو الدليل عليهنّ۔


.در روايت مى‌خوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: يا عباد الله انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب ... الا فسلموا لله امره تكونوا من الفائزين‌۔ ميزان الحكمه، ج 4


لا حکم الا للہ

وَلا تُـطِـيعُوا أَمْـرَ المُـسْرِفِـينَ الَّذِينَ يُـفْسِدُونَ فِـي الأَرْضِ وَلا يُـصْلِحُونَ


ان اللَّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل ان اللَّه نعمّا يعظكم به ان اللَّه كان سميعا بصيراً. يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم، فان تنازعتم فى شى ء فردوّه الى اللَّه و الرسول ان كنتم تؤمنون باللَّه واليوم الآخر ذلك خير و احسن تأويلا. الم ترالى الذين يزعمون انهم آمنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك يريدون ان يتحاكموا الى الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به، و يريد الشيطان ان يضلّهم ضلالاً بعيداً

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ ۚ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ مائدہ 44
علی ع : أنَا ربّانىّ هذه الامّة
امام صادق : نحن الربانیون

امام حسین ع کا علماء یہود کی مثال دے کر علماء اسلام کو خطاب

علماء کو انبیاء و ربانیون کی صف و سطح میں بیان کرنا دال بر آیت و وارث و امین و محافظ

ولاتشتروا کے ذیل میں : «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا» (آل عمران/188
امام سے ہوچھا گیا کیا امام عالم کی کیا دلیل ہے ؟ فرمایا کلام خدا : انا انزلنا التوراة ....


1- ضمن توجّه به تحريف تورات موجود، بايد از اصل كتب آسمانى تجليل كرد. «فِيها هُدىً وَ نُورٌ»
2- گرچه تورات بر موسى عليه السلام نازل شد؛ ولى همه‌ى انبيا و علماى پس از او مأمور بودند طبق آن حكم كنند. «يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ»
3- قوانين مستند بر وحى را بايد پذيرفت. (لازمه‌ى وجوب قضاوت بر انبيا و علما، قبول كردن مردم است) يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ‌ ...
4- انبيا، از پيش خود حكمى ندارند، بلكه تسليم حكم خدايند. «أَسْلَمُوا»
5- اسلام (تسليم خدا بودن)، دين همه‌ى موحّدان است، انبياى بنى‌اسرائيل هم با جمله‌ى‌ «أَسْلَمُوا» توصيف شده‌اند. «النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا»
6- علماى هر امت، مسئول اجراى احكام الهى در ميان مردم هستند. (ولايت‌فقيه، ريشه در تمام اديان دارد) يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ‌ ... وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ
7- سلسله مراتب بايد مراعات شود. ابتدا انبيا، سپس امامان و آنگاه علما. النَّبِيُّونَ‌ ... وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ
8- يهود، انبياى متعدّد داشتند. يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ‌ ...
9- تورات، قوانين قضايى و حكومتى دارد و محور قضاوت بوده است. يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ‌ ...
10- نور و هدايت زمانى در جامعه جريان پيدا مى‌كند كه بر اساس كتاب آسمانى، قضاوت و حكومت شود. «فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا»
11- راه حفظ كتب آسمانى، عمل و قضاوت و حكومت بر طبق آن است. يَحْكُمُ بِهَا ... بِمَا اسْتُحْفِظُوا (بنابر اين‌كه مراد از استحفاظ، حفاظت همه جانبه آن باشد)
جلد 2 - صفحه 301
12- علما بايد محافظ مكتب باشند. «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ»
13- قضاوت، مسئوليّت عالمان است. يَحْكُمُ بِهَا ... الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ‌
14- عالمان و قضات، دو رسالت بزرگ بر دوش دارند:
الف: حكم خدا را از ترس مردم تغيير ندهند. «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ»
ب: به طمع مال دنيا، دچار كتمان و لغزش نشوند. «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا»
15- انحراف در قضاوت، كفر است. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»
16- در قضاوت، صراحت، جرأت وقاطعيّت لازم است ونبايد تحت تأثير تهديد و جوّسازى‌ها قرار گرفت. «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ»
17- خشيت الهى، ضامن قضاوت عادلانه است. يَحْكُمُ‌ ... فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ‌
18- تحريف، سكوت، كتمان و حكم به غير فرمان خدا، اگرچه به قيمت بدست آوردن همه‌ى دنيا باشد خسارت است. وَ لا تَشْتَرُوا ... ثَمَناً قَلِيلًا ... فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ‌ (چون كلّ دنيا «متاع قليل» است‌ «1»)
19- با داشتن قانون آسمانى، سراغ قوانين شرق و غرب رفتن كفر است و چنين قوانينى اعتبارى ندارد. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»
20- كسى كه شرايط قضاوت به حقّ برايش فراهم شود، ولى خود را منزوى كند كفر ورزيده است. «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»
21- سكوت و كتمان در برابر طاغوت‌ها، دين فروشى در برابر سرمايه‌داران و عوام‌فريبى، از خطراتى است كه علما را تهديد مى‌كند. فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ‌ ... وَ لا تَشْتَرُوا ...
22- علماى ترسو و حريص، در ديندارى و حفاظت از كتاب آسمانى سست هستند. فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ‌ ... وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا
23- درآمد حاصل از قضاوت ناحقّ، درآمدى نامشروع است. لا تَشْتَرُوا بِآياتِي‌ ...
«1». «انّ الذين يفترون على اللَّه الكذب لايفلحون. متاع قليل ولهم عذاب اليم». نحل، 116- 117.
جلد 2 - صفحه 302
24- ترس و حرص سبب انحراف در قضاوت و انحراف در قضاوت سبب كفر است. فَلا تَخْشَوْهُمْ* ... وَ لا تَشْتَرُوا .... فَأُولئِكَ ھم الکافرون

یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاک خَلِیفَةً فِی الْأَرْ‌ضِ فَاحْکم بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَیٰ فَیضِلَّک عَن سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ

2ـ اطلاق ولایت
آیاتی که در مسئله قبل ذکر شد هیچ یک اطاعت از پیامبر و اولوالامر را مقید به مورد خاص یا موضوع خاص نکرده و آن را به صورت مطلق بیان فرموده است. در آیه دوم اطاعت هر حکمی که خدا و رسول کردند بر مردم لازم شمرده شده است. در آیاتی که امر به اطاعت از پیامبر و اولوالامر شده است نیز هیچ قیدی برای آن ذکر نشده است پس از این آیات اطلاق در ولایت ثابت می شود.

از آن جا که حکومت در جامعه اسلامی از ضروریات است و اختصاص به زمان رسول الله یا زمان حضور معصوم ندارد از این آیات می توان اطلاق ولایت را برای حاکم اسلامی در هر دوره ای ثابت کرد.

3ـ شرایط حاکم
شرط اول: اسلام و ایمان.
خداوند می فرماید: « لَن یجَْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلی المُْؤْمِنِینَ سَبِیلا ـ خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه نمی دهد.» (نساء/141)

« لَّا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَن یفْعَلْ ذَالِک فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فی شی ءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَئة ـ افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، هیچ رابطه ای با خدا ندارد. (و پیوند او به کلّی از خدا گسسته می شود) » (آل عمران/28)

شرط دوم: عدالت
عدالت در مقابل ظلم است. خداوند حکومت و ولایت ظالمین را نمی پذیرد پس حاکم و ولی باید عادل باشد.

فرمود: « وَ لَا تَرْکنُواْ إِلی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکمُ النَّارُ ـ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد.» (هود/113) و این رکون در روایات به رکون دوستی و اطاعت تفسیر شده است. (تفسیر علی بن ابراهیم ج 1 ص 338)

و در شرط امامت به حضرت ابراهیم فرمود: « قَالَ إِنی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیتی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِین (بقره/124)
لو لا حضور الحاضر ۔۔۔۔ و ما اخذ اللہ ۔۔۔ ان لا ۔۔۔۔

شرط سوم: فقاهت
حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آن ها را اجرا کند. در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام معصوم علیه السلام، این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام داناترین مردم به احکام، یعنی فقها این علم را با یادگیری در مکتب اسلام دارند.

قرآن درباره شرط علم می فرماید:

« أَ فَمَن یهَْدِی إِلی الْحَقّ أَحَقُّ أَن یتَّبَعَ أَمَّن لَّا یهَِدِّی إِلَّا أَن یهْدَی فَمَا لَکمُ کیفَ تَحْکمُون ـ (یونس/35)

فقیه کسی است که با تخصصی که سال ها در تحصیل آن کوشش کرده خودش می تواند احکام اسلام را از قرآن و سنت و عقل و اجماع به دست آورد و غیر فقیه کسی است که این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد.


بسطة فى العلم و والجسم

پاسخ به دو مطلب

در اینجا بعضی اشکالات و سؤالاتی را مطرح می کنند:

1ـ غیر فقیه می تواند احکام اسلام را از فقیه بگیرد و حکومت کند، پس لازم نیست خودش فقیه باشد.

در پاسخ به این مطلب توجه به دو نکته ضروری است:

اول آن که: آگاهی های لازم از اسلام برای حکومت اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود غیر فقیه از فقیه تقلید می کند، بلکه در بسیاری از موارد فقیه باید با توجه به ملاک های ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت، حکم حکومتی صادر کند و حکم حکومتی خارج از دایره ی فتوا و تقلید است. و صدور حکم حکومتی در تخصص فقیه است.

دوم آن که: آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه ی موارد بر خود لازم می داند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص می دهد از فقیه اطاعت می کند در صورت دوم هیچ ضمانتی بر اطاعت از فقیه وجود ندارد و در صورت اول در واقع آن فقیه ولایت دارد و این شخص مجری از سوی او به شمار می آید و این با ولایت فقیه منافاتی ندارد.

2ـ در این آیه اطاعت از «مَن یهَْدِی إِلی الْحَقّ » سزاوارتر از «أَمَّن لَّا یهَِدِّی إِلَّا أَن یهُْدَی» معرفی شده است و در تطبیق آن بر مورد ما اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه می داند. پس اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است گرچه اطاعت از فقیه بهتر است.

(مانند این سخن را ابن ابی الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه ج9 ص328 نسبت به مقایسه ی امام علی علیه السلام و خلفای پیش از او می گوید.)

پاسخ: این سزاواتر بودن سزاواری در حد الزام است یعنی فقط باید از او پیروی کرد به قرینه این که در ذیل آیه مردم را توبیخ می کند که چرا از « مَن یهَْدِی إِلی الْحَقّ» پیروی نمی کنید « فَمَا لَکمُ کیفَ تحَْکمُون » این سزاواری در حد الزام در واقع معنای صفت تفصیلی را ساقط می کند مانند آیه « وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْض » (احزاب6) که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم می شود.

آیات بی شمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است، از جمله:

« هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یعْلَمُون ـ آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند»(زمر/9)

شرط چهارم: کفایت
یعنی توانایی و شایستگی در اداره ی امور جامعه که از آن به مدیر و مدبر بودن نیز

تعبیر می شود.

حضرت یوسف فرمود: « قَالَ اجْعَلْنی عَلی خَزَائنِ الْأَرْضِ إِنی حَفِیظٌ عَلِیم ـ گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم. » (یوسف55)

درباره داستان حضرت موسی علیه السلام و دختر شعیب نیز قرآن فرموده است:

« إِنَّ خَیرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمِین ـ بهترین کسی که می توانی به کارگیری (اوست که) توانای درستکار است.» (قصص26)

در داستان عفریت جنی و حضرت سلیمان علیه السلام نیز از قول آن عفریت فرمود:

«و إِنی عَلَیهِ لَقَوِی أَمِین ـ من بر این کار توانای درستکارم.» (نمل39)

از مجموع این آیات فهمیده می شود اگر کسی کاری و پستی را به عهده می گیرد باید توانایی و صلاحیت لازم برای آن را داشته باشد.

از مجموع آیاتی که در این موضوعات ذکر شد می توان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قرآن به دست آورد. در منطق قرآن حکومت و زمامداری تنها شایسته ی کسانی است که از صلاحیت های علمی و اخلاقی و توانمندی های لازم برخودار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام بر ولایت مطلقه فقیه تطبیق می کند. از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست « مَن لَّمْ یحَْکم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئک هُمُ الْکافِرُون ـ آن ها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند، کافرند»(مائده/44)

و حکم کردن به احکام الهی بدون حاکمیت دین شناس و متخصص مستعد در اجرای احکام الهی ( فقیه عادل و جامع الشرایط) امکان پذیر نیست.

آیه 257 سوره مبارکه بقره : اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‌اند. آنان را از تاريكي ها به سوى روشنايى به در مى‌برد . و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند ، سرورانشان [همان عصيانگران =] طاغوتند ، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكي ها به در مى‌برند . آنان اهل آتشند كه خود ، در آن جاودانند.

در اینجا خداوند ولایت و حکومت را فقط به دو دسته تقسیم می کند : 1) ولایت الله 2) ولایت طاغوت . که اگر فرد حاکم و هدایت کننده مردم و حکومت غیر از احکام خدا را در جامعه و حکومت عملی کند قطعا طاغوت خواهد بود.
وقتی قرآن می فرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»؛

برای مطالعه بیشتر مستندات قرآنی ولایت مطلقه فقیه و حکومت اسلامی به منابع زیر رجوع کنید:

1ـ نگاهی به مبانی قرآنی ولایت فقیه نوشته علی ذوعلم.

2ـ پیام قرآن جلد 10 «قرآن مجید و حکومت اسلامی» نوشته آیت الله مکارم شیرازی

اسلام ناب محمدی...
ما را در سایت اسلام ناب محمدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eislam-e-naba بازدید : 69 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 11:05